هانی عزیزم , ایلیا جانم

  یعنی این چهارشنبه دومین بار که اتفاق می افتاد. به حقانیت نفس گرم پسرک ایمان آوردم. هفته قبل از سه شنبه شب سر ناسازگاری گذاشت که "فردا مدرسه نمی رم و خسته م" فرداش  معلمش یه جلسه رفت و تعطیل شدن. دیشب دوباره نق نق کرد که "حوصله ندارم سر مشق بنویسم . نمی رم مدرسه" امروز آنقدر برف باریده بود که مدرسه تعطیل شد.   ...

  باران قشنگی می بارید. خوشحالم که هانی باران را دوست دارد و زیر باران لذت می برد. خرمالوها تمیز شده اند. صدای باران از ناودان و شیروانی می پیچد توی خانه. نو می شویم.       ...